چشمک
يه روزي آقاي کلاغ ، به قول بعضيا زاغ رو دوچرخه پا ميزد ، رد شدش از دم باغ پاي يک درخت رسيد ، صداي خوبي شنيد نگاهي کرد به بالا ، صاحب صدا رو ديد يه قناري بود قشنگ ، بال و پر ، پر آب و رنگ وقتي جيک جيکو ميکرد ، آب ميکردش دل سنگ قلب زاغ تکوني خورد ، قناري عقلشو برد توي فکر قناري ، تا دو روز غذا نخورد روز سوم کلاغه ،رفتش پيش قناري گفتش عزيزم سلام ، اومدم خواستگاري! نگاهي کرد قناري ، بالا و پايين، راست و چپ پوزخندي زد به کلاغ ، گفتش که عجب! عجب منقار من قلمي ، منقار تو بيست وجب واسه جي زنت بشم؟ مغز من نکرده تب کلاغه دلش شيکست ، ولي ديد يه راهي هست براي سفر به شهر ، بار و بنديلش رو بست يه مدت از کلاغه ، هيچ کجا خبر نبود وقتي برگشت به خونه ، از نوکش اثر نبود داده بود عمل کنن ، منقار درازشو فکر کرد اين بار میخره ، قناريه نازشو باز کلاغ دلش شيکست ، نگاه کرد به سر و دست آره خب، سياه بودش! اينجوري بوده و هست دوباره يه فکري کرد ، رنگ مو تهيه کرد خودشو از سر تا پا ، رفت و کردش زرد زرد رفتش و گفت: قناري! اومدم خواستگاري شدم عينهو خودت ، بگو که دوسم داري اخماي قناريه ، دوباره رتفش تو هم! کلهمو نگاه بکن ، گيسوهام پر پيچ و خم موهاي روي سرت ، واي که هست خيلي کم فردا روزي تاس ميشي! زندگيمون ميشه غم کلاغ رفتش خونه نگاه کرد به آيينه نکنه خدا جونم ! سرنوشت من اينه؟! ولي نا اميد نشد ، رفت تو فکر کلاگيس گذاشت اونو رو سرش ، تفي کرد با دو تا ليس کلاه گيسه چسبيدش ، خيلي محکم و تميز روي کلهي کلاغ ، نميخورد حتي ليز نگاه که خوب ميکنم ، ميبينم گردنتو يه جورايي درازه ، نميشم من زن تو کلاغه رفتشو من ، نميدونم چه جوري وقتي اومدش ولي ، گردنش بود اينجوري خجالت نميکشي؟ واسه گوشتاي شيکم!؟ دوست دارم شوهر من ، باشه پيمناست دست کم! ديگه از فردا کلاغ ، حسابي رفت تو رژيم ميکردش بدنسازي ، بارفيکس و دمبل و سيم بعدش هم ميرفت تو پارک ، ميدوييد راهاي دور آره اين کلاغ ما ،خيلي خيلي بود صبور واسه ريختن عرق ، ميکردش طناببازي ولي از روند کار ، نبودش خيلي راضي پا شدي رفتش به شهر ، دنبال دکتر خوب دو هفته بستري شد ، که بشه يه تيکه چوب قرصاي جور و واجور ، رژيماي رنگارنگ تمرينهاي ورزشي ، لباساي کيپ تنگ آخرش اومد رو فرم ، هيکل و وزن کلاغ با هزار تا آرزو ، اومدش به سمت باغ وقتي از دور ميومد ، شنيدش صداي ساز تنبک و تنبور و دف ، شادي و رقص و آواز دل زاغه هري ريخت ! نکنه قناريه؟ شايدم عروسي بازاي شکاريه!! ديدش اي واي قناري ، پوشيده رخت عروس يعني دامادش کيه؟ طاووسه يا که خروس؟ هي کي هست لابد تو تيپ ، حرف اولو ميزنه! توي هيکل و صورت ، صد برابر منه کلاغه رفتشو ديد ، شوهر قناري رو شوکه شد ، نميدونست، چيز اصل کاري رو! ميدونين مشکل کار ، از همون اول چي بود؟ کلاغه دوچرخه داشت ،صاحب bmw نبود نتيجه اخلاقي: متاسفانه هيچ نتيجهاي که مبتني بر اصول اخلاقي باشه ، نمیشه از اين داستان استنتاج کرد. نتيجه غيراخلاقي: هيچوقت افراد ، علت واقعي که چرا شما رو نميخوان ،بهتون نميگن... اصولا اين تيپ سوالات که: تو فقط بگو چرا نميخواي؟ تو فقط بگو مشکل من چيه... هيچوقت جواب درست و حسابي بهش داده نميشه! پس خودتونو خفه نکنين نتيجه قابل درک براي عموم قشر متوسط العقل رو به پايين: BMW از دوچرخه بهتره! نتيجه از پيش مشخص و معلوم براي قشر دامبول جامعه: دوماد ما بايد شازده باشه ... عاشقونه دلو باخته باشه واسه عروس دل نازک ما ... دو سه مليوني اندوخته باشه نتيجه کاربردي براي حل معضل ازدواج: حتيالمقدور از کسي خوشتون بياد که لااقل تو يک زمينه از شما معيوبتر باشه! تا احتمال ارائه جواب مثبت زياد شه! - آقا اجازه! ما يکي رو سراغ داريم همه چيش از ما سره ، تازه جواب بله هم داده! - خب اتفاقا همين نشون ميده که ايشون هرچهقدر هم که از شما سر باشن، مغزشون از شما معيوبتره
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |